در این چندین و چند سالهی اخیر، خیلی شنیدهایم که انقلاب جمهوری اسلامی را با کتاب مزرعهی حیوانات مقایسه میکنند.
این چند ماه اخیر هم تعداد این مقایسهها افزایش یافته است.
کتاب اینگونه تمام میشود که حیوانات از پشت شیشههای منزل، خوکان را میبینند که دور یک میز بزرگ شام، روی صندلیها ایستادهاند و جام شرابشان را به سلامتی همسایگانشان مینوشند.
بسیار شده است که در مقام مقایسه، میگویند که حکومت نیز از اهداف و شعارهای اولیهی انقلاب خود، دست خواهد شست و حتی به خاطر سود شخصی و ماندن در قدرت، حاضرند «روی دوپای خود روی صندلیها بایستند».
بالاخره امشب، فرق بین زمانهی خود را با انتهای داستان مزرعهی حیوانات، یافتم.
در داستان، حیوانات فقط نظاره گر بودند ولی ما، خاموش نمینشینیم.
خیابانهای ایران، فردا سبز خواهد بود.
این چند ماه اخیر هم تعداد این مقایسهها افزایش یافته است.
کتاب اینگونه تمام میشود که حیوانات از پشت شیشههای منزل، خوکان را میبینند که دور یک میز بزرگ شام، روی صندلیها ایستادهاند و جام شرابشان را به سلامتی همسایگانشان مینوشند.
بسیار شده است که در مقام مقایسه، میگویند که حکومت نیز از اهداف و شعارهای اولیهی انقلاب خود، دست خواهد شست و حتی به خاطر سود شخصی و ماندن در قدرت، حاضرند «روی دوپای خود روی صندلیها بایستند».
بالاخره امشب، فرق بین زمانهی خود را با انتهای داستان مزرعهی حیوانات، یافتم.
در داستان، حیوانات فقط نظاره گر بودند ولی ما، خاموش نمینشینیم.
خیابانهای ایران، فردا سبز خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر