چندیست که نسبت به این قضیه، حساس شدهام.
از ماجرای میلیارد گرفتن سران فتنه، این موضوع، حساس تر شد. بعد هم ماجرای خانم آشتیانی و الان هم علی کریمی.
پیغمبر اسلام که درود بیکران عالَمیان بر او و خانوادهاش، بر چند چیز خیلی خیلی تاکید کرده بود. یکی همین آبروی مسلمان بود.
این تاکید، هم از جنبهی جلوگیری بوده است و هم از جنبهی دفاع. به طوری که ریختن آبروی مسلمان از گناهان کبیره و دفاع از آبروی ریخته شده، از جمله حسنات بیّنه شمرده شده است. این مطلبی هم که من الان دارم مینویسم، صرفاً به دلیل همین دفاع است. بالاخره، ادعای مسلمانی که داریم. اگر نخواهیم عمل کنیم، چگونه باید آن را ثابت کنیم؟!
زیاده گویی هم نمیخواهم بکنم. صرفاً مطالبی را سربسته و خلاصه مینویسم.
1- شبی، پیغمبر و یارانش در کوچه پیاده روی میکردند. مردی را دیدند بطری به دست، به حالت نامتعادل، در حال راه رفتن است. گفتند یا رسول الله! برویم این مرد را حد بزنیم؟ فرمود، نه، شاید بطری نوشیدنی غیر از شراب باشد. گفتند بوی آن تا سر کوچه هم رفته است! فرمود شاید چیزکی درش بوده که چنین بویی دارد. گفتند، راه رفتنش چطور؟ مستانه نیست؟ فرمود شاید خواب آلوده باشد! گفتند و فرمود و گفتند و فرمود.
2- حضرت علی (ع) فرموده است که اگر شبی مردی دیدی که دارد زنا میکند، حق نداری فردا صبحش بازخواستش کنی که شاید نیمه شب، توبه کرده باشد و تو ندانی!
3- روزی زنی به خدمت حضرت آمد و گفت من زنا کردهام. سنگسارم کنید. فرمود باردار هم شدهای؟ گفت نمیدانم. فرمود هروقت فهمیدی بیا. چند ماه بعد، دوباره آمد خدمت حضرت. فرمود که هروقت به دنیا آوردیش بیا. چند ماه بعد دوباره آمد. فرمود هر وقت از شیر گرفتیش بیا. چند سال بعد آمد. فرمود هروقت نیازی به پدر نداشت بیا. چندین سال بعد آمد. فرمود، اگر مردی، توانایی بزرگ کردن بچهات را داشت، بیا. چندی بعد، مردی گفت من بزرگ کردن بچه را به عهده میگیرم. حضرت به زن فرمود، هیچ نفهمیدی که نمیخواستم حد جاری کنم؟ همینکه تو به گناه خود متوجه شدی، کافی بود؟ دستور سنگسار داد. هیچ فردی پای جلو نگذاشت. چون شرط سنگسار کردن، انجام ندادن آن گناه بود! خودش و دو پسرش سنگسار کردند.
غیبت و تهمت و افترا و دروغ، همگی، از نظر من، به این دلیل از گناهان کبیرهاند که پای آبروی مسلمان، پای دیگری، به میان میآید. آیا علی (ع) از جلو نیامدن امت، نمیتوانست بفهمد که همگی زناکارند؟!
تمام ایرانیان، اگر از پدر و مادر مسلمان به دنیا نیامده باشند، صراحتاً اعلام میکنند که ما مسیحی هستیم و یهودی و غیره. بقیه، بنابراین، همگی مسلمانند. چرا به این راحتی، با آبروی آنان بازی میکنید؟ چرا فکر نمیکنید؟ چرا بعد از هر «امنوا» یک «عملوالصالحات» آمده است؟ چرا این همه در کتاب، تعقل و تفکر و امثالهم آمده است؟ چرا تهمت و غیبت، خوردن گوشت برادر مرده است؟
نمیدانم چه دیگر باید بگویم؟ نمیتوانم وقتی روز است و خورشید تابان و درخشان است، بیایم و وجود خورشید و روز بودن را اثبات کنم.
پروردگارا! به این ماه عزیزت، به این شبهای نازنینت، اسلام را از دست این مسلمانان نامسلمان، نجات بده!
از ماجرای میلیارد گرفتن سران فتنه، این موضوع، حساس تر شد. بعد هم ماجرای خانم آشتیانی و الان هم علی کریمی.
پیغمبر اسلام که درود بیکران عالَمیان بر او و خانوادهاش، بر چند چیز خیلی خیلی تاکید کرده بود. یکی همین آبروی مسلمان بود.
این تاکید، هم از جنبهی جلوگیری بوده است و هم از جنبهی دفاع. به طوری که ریختن آبروی مسلمان از گناهان کبیره و دفاع از آبروی ریخته شده، از جمله حسنات بیّنه شمرده شده است. این مطلبی هم که من الان دارم مینویسم، صرفاً به دلیل همین دفاع است. بالاخره، ادعای مسلمانی که داریم. اگر نخواهیم عمل کنیم، چگونه باید آن را ثابت کنیم؟!
زیاده گویی هم نمیخواهم بکنم. صرفاً مطالبی را سربسته و خلاصه مینویسم.
1- شبی، پیغمبر و یارانش در کوچه پیاده روی میکردند. مردی را دیدند بطری به دست، به حالت نامتعادل، در حال راه رفتن است. گفتند یا رسول الله! برویم این مرد را حد بزنیم؟ فرمود، نه، شاید بطری نوشیدنی غیر از شراب باشد. گفتند بوی آن تا سر کوچه هم رفته است! فرمود شاید چیزکی درش بوده که چنین بویی دارد. گفتند، راه رفتنش چطور؟ مستانه نیست؟ فرمود شاید خواب آلوده باشد! گفتند و فرمود و گفتند و فرمود.
2- حضرت علی (ع) فرموده است که اگر شبی مردی دیدی که دارد زنا میکند، حق نداری فردا صبحش بازخواستش کنی که شاید نیمه شب، توبه کرده باشد و تو ندانی!
3- روزی زنی به خدمت حضرت آمد و گفت من زنا کردهام. سنگسارم کنید. فرمود باردار هم شدهای؟ گفت نمیدانم. فرمود هروقت فهمیدی بیا. چند ماه بعد، دوباره آمد خدمت حضرت. فرمود که هروقت به دنیا آوردیش بیا. چند ماه بعد دوباره آمد. فرمود هر وقت از شیر گرفتیش بیا. چند سال بعد آمد. فرمود هروقت نیازی به پدر نداشت بیا. چندین سال بعد آمد. فرمود، اگر مردی، توانایی بزرگ کردن بچهات را داشت، بیا. چندی بعد، مردی گفت من بزرگ کردن بچه را به عهده میگیرم. حضرت به زن فرمود، هیچ نفهمیدی که نمیخواستم حد جاری کنم؟ همینکه تو به گناه خود متوجه شدی، کافی بود؟ دستور سنگسار داد. هیچ فردی پای جلو نگذاشت. چون شرط سنگسار کردن، انجام ندادن آن گناه بود! خودش و دو پسرش سنگسار کردند.
غیبت و تهمت و افترا و دروغ، همگی، از نظر من، به این دلیل از گناهان کبیرهاند که پای آبروی مسلمان، پای دیگری، به میان میآید. آیا علی (ع) از جلو نیامدن امت، نمیتوانست بفهمد که همگی زناکارند؟!
تمام ایرانیان، اگر از پدر و مادر مسلمان به دنیا نیامده باشند، صراحتاً اعلام میکنند که ما مسیحی هستیم و یهودی و غیره. بقیه، بنابراین، همگی مسلمانند. چرا به این راحتی، با آبروی آنان بازی میکنید؟ چرا فکر نمیکنید؟ چرا بعد از هر «امنوا» یک «عملوالصالحات» آمده است؟ چرا این همه در کتاب، تعقل و تفکر و امثالهم آمده است؟ چرا تهمت و غیبت، خوردن گوشت برادر مرده است؟
نمیدانم چه دیگر باید بگویم؟ نمیتوانم وقتی روز است و خورشید تابان و درخشان است، بیایم و وجود خورشید و روز بودن را اثبات کنم.
پروردگارا! به این ماه عزیزت، به این شبهای نازنینت، اسلام را از دست این مسلمانان نامسلمان، نجات بده!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر