۱۳۸۸/۱۲/۰۸

هرکسی جای خودش

حضرت آیت الله موسوی اردبیلی با اشاره به اصل پنجم قانون اساسی گفته‌اند: ولی فقیه باید مجتهد فقیه، عادل، متقی، مدیر، مدبر و آگاه به سیاست روز باشد و در راس حکومت قرار بگیرد.
از اولش هم که مجتهد نبود.
مدیر و مدبر هم که اگر بود، لابد این فتنه را در این ۸ ماه می‌خواباند!
آگاه به سیاست روز هم که نیست که نمی‌داند چه باید بکند و چه بگوید که به خزعبلات گفتن کشیده نشود.
عدالتش هم که بعد از ۲۹ خرداد که از یک جناح خاص طرفداری کرد، از بین رفت.
تقوایش هم که دست من و شما نیست و فقط خدا می‌داند.
پس برای چی هنوز در راس حکومت قرار گرفته است؟

زمان بچگی، جوکی بود.
می‌گفتند که یک نفر خارجی میاد تهران و میره مسجد، می‌بینه همه صف ایستادن واسه غذا. میگه مگه اینجا نماز نمیخونن؟ میگن نماز میخوای برو دانشگاه تهران! میگه پس دانشمندهاتون كجان؟ میگن روشنفكرا و دانشمندا رو می‌خوای برو زندان اوین. میگه مگه دزدا رو نمی‌برن زندان؟ میگن، پس مملكت رو كی اداره كنه؟!
خب، این یک جوکی بود که از بچگی ما میشنیدیم. ولی هیچ فکر کردید که اگر یک چیزی همش تکرار بشه، اتفاق هم میفته؟
نتیجه‌ی عملی این جوک و مثل این حرفها، این شده که طرف یک کدوم از شرایط رو نداره ولی هنوز سرجاش هست!
یه همّت در مثبت نگری، در آروزی خوب کردن، حرفهای خوب خوب زدن، کاری میکنه کارستان. میگی نه؟ بکن و نتیجه‌اش رو ببین!

۱۳۸۸/۱۱/۲۱

مزرعه‌ی حیوانات و زمانه‌ی ما

در این چندین و چند ساله‌ی اخیر، خیلی شنیده‌ایم که انقلاب جمهوری اسلامی را با کتاب مزرعه‌ی حیوانات مقایسه می‌کنند.
این چند ماه اخیر هم تعداد این مقایسه‌ها افزایش یافته است.

کتاب اینگونه تمام می‌شود که حیوانات از پشت شیشه‌های منزل، خوکان را می‌بینند که دور یک میز بزرگ شام، روی صندلی‌ها ایستاده‌اند و جام شرابشان را به سلامتی همسایگانشان می‌نوشند.

بسیار شده است که در مقام مقایسه‌، می‌گویند که حکومت نیز از اهداف و شعارهای اولیه‌ی انقلاب خود، دست خواهد شست و حتی به خاطر سود شخصی و ماندن در قدرت، حاضرند «روی دوپای خود روی صندلی‌ها بایستند».

بالاخره امشب، فرق بین زمانه‌ی خود را با انتهای داستان مزرعه‌ی حیوانات، یافتم.
در داستان، حیوانات فقط نظاره گر بودند ولی ما، خاموش نمی‌نشینیم.

خیابان‌های ایران، فردا سبز خواهد بود.