۱۳۸۸/۱۰/۰۱
۱۳۸۸/۰۹/۲۴
آگاه به زمانه
حضرت ششم فرموده است آگاه به زمانه اشتباه نمیکند.
«حضرت آقا» در این شش ماه اخیر، چند اشتباه کردهاند؟
«حضرت آقا» در این شش ماه اخیر، چند اشتباه کردهاند؟
نوشتهء
الف. دانشمند
در
۲۳:۳۰
۱۳۸۸/۰۵/۲۳
آگاه بودن یا کردن!
یکی از مهمترین دلایل رییس جمهور شدن آقای احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴، آگاه نبودن ملّت بود.
آگاه نبودن به دروغهایی که همان زمان تبلیغات انتخاباتی میگفت. آگاه نبودن به وعدههای پوچی که هر فرد دیگری، به راحتی آنها را میدانست.
نزدیک به دو سال است که در هر جمعی که مینشینم، گوشهای از این دروغها را بازگو میکنم بلکه نتیجهای دهد.
خوشبختانه، سطح آگاهی در جامعه انقدر بالا رفت که مطمئن بودم این بار، دیگر ایشان به کاخ ریاست جمهوری نخواهند رفت. ولی شد آنچه دیدی و شنیدی.
به نظر من، برای تغییر و اصلاح خود که در اینجا نوشتم، اول از همه باید آگاه بود. آگاه به قوانین و مقررات، آگاه به حقوق شهروندی، آگاه به مسائل اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر.
آگاه کردن دیگران، نتایج بسیار بسیار گهرباری دارد که کوچکترینش، ماجراهایی مثل کهریزک است که اگر این آگاهی نبود، همچنان باز بود و به جنایات خود ادامه میداد. این آگاهی عمومی بود که باعث تعطیل شدن آن شد.
اگر ادعا میکنیم که عضوی از جنبش سبز هستیم، باید و باید یکدیگر را آگاه کنیم به مسائل مختلف.
«هر شهروند یک رسانه»، یک شعار نباید باشد. ابزار ما هم فقط SMS و موبایل و اینترنت نیست. پدران ما، تا صبح بیدار مینشستند و اعلامیههای رهبرفقید را با دست خود مینوشتند تا صبح در محله و سرکار و ... پخشش کنند. ماها هم که از دوران بچگی با روزنامه دیواری آشنا هستیم. از دوران دبیرستان و دانشگاه هم در کپی برداری مطالب دیگران، حسابی خبره شدهایم (!) و همهی اینها ما را بالقوه به یک رسانه تبدیل کرده است. بیاییم و از این دانش و تجربهی خویش استفاده کنیم و مطالبی را که در اینترنت یا همین دو سه روزنامهای که باقی ماندهاند، میخوانیم، در دو سه صفحه با چاپگرمان چاپ کنیم و دست به دست بچرخانیم. کسانی هم که خود دانشمندند و در رشتهای خاص عالم، میتوانند چیزکی حداکثر یک صفحه A4 بنویسند و پخش کنند.
باور بفرمایید آگاه کردن دیگران، مهمترین وسیلهایست که با آن میتوانیم دست ظالمین را قطع کنیم.
یک «یا حسین» یک همّت، کاری میکند کارستان! البته اگر بخواهیم.
آگاه نبودن به دروغهایی که همان زمان تبلیغات انتخاباتی میگفت. آگاه نبودن به وعدههای پوچی که هر فرد دیگری، به راحتی آنها را میدانست.
نزدیک به دو سال است که در هر جمعی که مینشینم، گوشهای از این دروغها را بازگو میکنم بلکه نتیجهای دهد.
خوشبختانه، سطح آگاهی در جامعه انقدر بالا رفت که مطمئن بودم این بار، دیگر ایشان به کاخ ریاست جمهوری نخواهند رفت. ولی شد آنچه دیدی و شنیدی.
به نظر من، برای تغییر و اصلاح خود که در اینجا نوشتم، اول از همه باید آگاه بود. آگاه به قوانین و مقررات، آگاه به حقوق شهروندی، آگاه به مسائل اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر.
آگاه کردن دیگران، نتایج بسیار بسیار گهرباری دارد که کوچکترینش، ماجراهایی مثل کهریزک است که اگر این آگاهی نبود، همچنان باز بود و به جنایات خود ادامه میداد. این آگاهی عمومی بود که باعث تعطیل شدن آن شد.
اگر ادعا میکنیم که عضوی از جنبش سبز هستیم، باید و باید یکدیگر را آگاه کنیم به مسائل مختلف.
«هر شهروند یک رسانه»، یک شعار نباید باشد. ابزار ما هم فقط SMS و موبایل و اینترنت نیست. پدران ما، تا صبح بیدار مینشستند و اعلامیههای رهبرفقید را با دست خود مینوشتند تا صبح در محله و سرکار و ... پخشش کنند. ماها هم که از دوران بچگی با روزنامه دیواری آشنا هستیم. از دوران دبیرستان و دانشگاه هم در کپی برداری مطالب دیگران، حسابی خبره شدهایم (!) و همهی اینها ما را بالقوه به یک رسانه تبدیل کرده است. بیاییم و از این دانش و تجربهی خویش استفاده کنیم و مطالبی را که در اینترنت یا همین دو سه روزنامهای که باقی ماندهاند، میخوانیم، در دو سه صفحه با چاپگرمان چاپ کنیم و دست به دست بچرخانیم. کسانی هم که خود دانشمندند و در رشتهای خاص عالم، میتوانند چیزکی حداکثر یک صفحه A4 بنویسند و پخش کنند.
باور بفرمایید آگاه کردن دیگران، مهمترین وسیلهایست که با آن میتوانیم دست ظالمین را قطع کنیم.
یک «یا حسین» یک همّت، کاری میکند کارستان! البته اگر بخواهیم.
۱۳۸۸/۰۵/۱۶
بت پرستی
حضرت صادق علیه السلام میفرماید که حجت خداوند بر زمین، پیغمبراناند و حجت او بر انسانها، عقلهایشان.
برداشت من این است که درست است که حجت، پیغمبرانند، ولی ما باید با عقل خویش او را بشناسیم و اینگونه نیست که اگر یکی آمد و گفت که من حجت خداوندم، ما هم چشم بسته قبول کنیم. تازه، بعد از قبول کردن هم باید فرامینش را با میزان عقل بسنجیم. این امر، امروزه که ۱۴۰۰ سال از آمدن پیغمبر اسلام میگذرد، اهمیت بیشتری دارد. امروزی که آنقدر از دستورات اسلامی دور شدهایم که دیگر تشخیص درست از نادرست به دشواری ممکن است. عقل، امروز، بیشتر از هر زمان دیگری راه گشاست.
اصول دین، اصولی که هر دینی بدان پایبند است و عدم اعتقاد به یکی از آنها خروج از آن دین است، سه مورد است: توحید، نبوت و معاد. یعنی عجالتاً خدایی هست که پیغمبرانی فرستاده است و پس ِاین جهان، دنیای دیگری وجود دارد.
توحید یعنی خالق تمام چیزها، یکیست و فقط اوست که سزاوار پرستش است.
پرستش هم یعنی گوش به فرمان بودن مطلق.
عاشق، چشم و دل، در خدمت معشوق است و پرستش، از این هم بالاتر است.
پرستیدن هر چیز دیگری به جز خالق یکتا، بتپرستیست و پرستیدن بت هم شرک است. یعنی اعتقاد نداشتن به اصل اول هر دین، خروج از آن دین است.
در کتابهای دینی مدرسه، یاد میدادند که بتپرستی در این زمانه، سجده و تعظیم بر پیکری ساخت بشر نیست. امریکای جنایتکار، هوا و هوسهای شیطانی و حتی کاری که نتوانی و دلت نیاید که کنارش بگذاری، همگی مصادیقی از بت هستند. بتپرستی هم مثل هرچیز دیگری، امروزه با ۱۴۰۰ سال پیش فرق کرده است.
یکی از انواع بتپرستی، به نظر حقیر، کر و کور و لال بودن دربرابر یک نفر است.
ما شیعیان اعتقاد راسخ داریم که در کل تاریخ بشریت، فقط ۱۴ نفر بودند که از هر لحاظ، در زمانهی خودشان، معصوم بودهاند. حرفشان حرف الله است و هیچ اشتباهی و غلطی در رفتار و گفتار و پندارشان نیست. اگر قولی از ایشان شنیدیم که صد در صد مطمئن بودیم که این قول از ایشان صادر شده است، همان ارزشی را برایش قائلیم که برای کلام خداوند.
امروزه بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از زمان معصومین، حرف ایشان نیز برای ما صد در صد ملاک نیست چه بسا که با تحریف به دست ما رسیده باشد یا مخصوص زمان خودشان بوده باشد. اینجاست که طبق دستورات صریح دینی، باید از عقل خویش که حجت است بر ما استفاده کنیم و کمک بگیریم.
حال که گفتار و کردار معصومین در این زمانه، این چنین است، گفتار و کردار غیر معصوم نیز به طریق اولیٰ اینگونه است.
این همه مقدمه نوشتم ازبرای اینکه بپرسم آیا پیروی بی چون و چرا از ولی فقیه، «ذوب در ولایت»، گفتن «مخالفت با ولی فقیه شرک است»، «فقط اگر آقا امر دهند انجام میدهم» و هزاران هزار جملهی دیگر که این روزها تعدادشان نیز بیشتر شده است، بت پرستی نیست؟
برداشت من این است که درست است که حجت، پیغمبرانند، ولی ما باید با عقل خویش او را بشناسیم و اینگونه نیست که اگر یکی آمد و گفت که من حجت خداوندم، ما هم چشم بسته قبول کنیم. تازه، بعد از قبول کردن هم باید فرامینش را با میزان عقل بسنجیم. این امر، امروزه که ۱۴۰۰ سال از آمدن پیغمبر اسلام میگذرد، اهمیت بیشتری دارد. امروزی که آنقدر از دستورات اسلامی دور شدهایم که دیگر تشخیص درست از نادرست به دشواری ممکن است. عقل، امروز، بیشتر از هر زمان دیگری راه گشاست.
اصول دین، اصولی که هر دینی بدان پایبند است و عدم اعتقاد به یکی از آنها خروج از آن دین است، سه مورد است: توحید، نبوت و معاد. یعنی عجالتاً خدایی هست که پیغمبرانی فرستاده است و پس ِاین جهان، دنیای دیگری وجود دارد.
توحید یعنی خالق تمام چیزها، یکیست و فقط اوست که سزاوار پرستش است.
پرستش هم یعنی گوش به فرمان بودن مطلق.
عاشق، چشم و دل، در خدمت معشوق است و پرستش، از این هم بالاتر است.
پرستیدن هر چیز دیگری به جز خالق یکتا، بتپرستیست و پرستیدن بت هم شرک است. یعنی اعتقاد نداشتن به اصل اول هر دین، خروج از آن دین است.
در کتابهای دینی مدرسه، یاد میدادند که بتپرستی در این زمانه، سجده و تعظیم بر پیکری ساخت بشر نیست. امریکای جنایتکار، هوا و هوسهای شیطانی و حتی کاری که نتوانی و دلت نیاید که کنارش بگذاری، همگی مصادیقی از بت هستند. بتپرستی هم مثل هرچیز دیگری، امروزه با ۱۴۰۰ سال پیش فرق کرده است.
یکی از انواع بتپرستی، به نظر حقیر، کر و کور و لال بودن دربرابر یک نفر است.
ما شیعیان اعتقاد راسخ داریم که در کل تاریخ بشریت، فقط ۱۴ نفر بودند که از هر لحاظ، در زمانهی خودشان، معصوم بودهاند. حرفشان حرف الله است و هیچ اشتباهی و غلطی در رفتار و گفتار و پندارشان نیست. اگر قولی از ایشان شنیدیم که صد در صد مطمئن بودیم که این قول از ایشان صادر شده است، همان ارزشی را برایش قائلیم که برای کلام خداوند.
امروزه بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از زمان معصومین، حرف ایشان نیز برای ما صد در صد ملاک نیست چه بسا که با تحریف به دست ما رسیده باشد یا مخصوص زمان خودشان بوده باشد. اینجاست که طبق دستورات صریح دینی، باید از عقل خویش که حجت است بر ما استفاده کنیم و کمک بگیریم.
حال که گفتار و کردار معصومین در این زمانه، این چنین است، گفتار و کردار غیر معصوم نیز به طریق اولیٰ اینگونه است.
این همه مقدمه نوشتم ازبرای اینکه بپرسم آیا پیروی بی چون و چرا از ولی فقیه، «ذوب در ولایت»، گفتن «مخالفت با ولی فقیه شرک است»، «فقط اگر آقا امر دهند انجام میدهم» و هزاران هزار جملهی دیگر که این روزها تعدادشان نیز بیشتر شده است، بت پرستی نیست؟
نوشتهء
الف. دانشمند
در
۰:۲۴
۱۳۸۸/۰۵/۰۳
ایرانیه دیگه!
زیاد شنیدهایم و گفتهایم که کالایی به خاطر تولید یا مونتاژ در ایران، کیفیت خوبی ندارد یا اصلا بی کیفیت است.
نمیخواهم بگویم که کالاهای ساخت وطن، خیلی هم با کیفیتند (هرچند که خدا وکیلی از این اجناس چینی خیلی سر ترند) ولی تا وقتی که این نکته را به زبان میآوریم، مطمئن باشید که حتی اگر جنسها در حال حاضر با کیفیت باشند، روزی روزگاری بی کیفیت خواهند شد.
باور بفرمایید، اینکه میگویند مومن نفوذ بد نمیزند، همان ارسال انرژی مثبتیست که این روزها مکاتب مختلف دربارهاش حرف میزنند.
مدام تکرار کنیم و به همدیگه انرژی مثبت بفرستیم. به تولید کنندگانمان انرژی بدهیم.
به شخصه، صبح به صبح، وقتی که به طلوع نگاه میکنم، میگویم روزی خواهد رسید که دارم نگاهت میکنم و میگویی آزاد؟! دیدی کالاهای ساخت وطنت به خاطر کیفیتشان در تمام دنیا دست به دست، مغازه به مغازه، میگردد و مشتری دارد؟ یادته
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت؟
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت؟
یه همّت در مثبت نگری، در آروزی خوب کردن، حرفهای خوب خوب زدن، کاری میکنه کارستان. میگی نه؟ بکن و نتیجهاش رو ببین!
به امید آن روز
نمیخواهم بگویم که کالاهای ساخت وطن، خیلی هم با کیفیتند (هرچند که خدا وکیلی از این اجناس چینی خیلی سر ترند) ولی تا وقتی که این نکته را به زبان میآوریم، مطمئن باشید که حتی اگر جنسها در حال حاضر با کیفیت باشند، روزی روزگاری بی کیفیت خواهند شد.
باور بفرمایید، اینکه میگویند مومن نفوذ بد نمیزند، همان ارسال انرژی مثبتیست که این روزها مکاتب مختلف دربارهاش حرف میزنند.
مدام تکرار کنیم و به همدیگه انرژی مثبت بفرستیم. به تولید کنندگانمان انرژی بدهیم.
به شخصه، صبح به صبح، وقتی که به طلوع نگاه میکنم، میگویم روزی خواهد رسید که دارم نگاهت میکنم و میگویی آزاد؟! دیدی کالاهای ساخت وطنت به خاطر کیفیتشان در تمام دنیا دست به دست، مغازه به مغازه، میگردد و مشتری دارد؟ یادته
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت؟
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت؟
یه همّت در مثبت نگری، در آروزی خوب کردن، حرفهای خوب خوب زدن، کاری میکنه کارستان. میگی نه؟ بکن و نتیجهاش رو ببین!
به امید آن روز
۱۳۸۸/۰۴/۲۹
تحریم چه چیز برای رسیدن به چه چیز؟
بیش از یکماه است که دولتی بر مسند قدرت قرار دارد که قانونی نیست. در این یکماه دیگر هرکسی که کمی تفکر و تعقل به خرج داده است، متوجه شده است که انتخابات، یک انتخابات مهندسی شده بود و نتایج هم یک سری عدد بود که از قبل آماده شده بود و به مردم اعلام گردید.
فردا سیام تیر ماه هم قرار است که همگی اتوهایمان را به برق بزنیم، بلکه فشاری بر نیروگاههای ضعیف و قدیمی و در حال از کار افتادن شبکهی برقی کشور وارد شود تا این دولت غیر قانونی و حکومت طرفدار آن متوجه قدرت ما خسان و خاشاک بگردد.
من هم به مانند تمام سبز پوشان عالم، فردا اتوهایم را (آخه من سه تا اتو دارم، یکی از یکی درب و داغون تر!) به برق راس ساعت نه شب خواهم زد، ولی یک سوال: برای رسیدن به چه چیز باید این کار را انجام دهیم؟
کلی توی خیابونها و اینترنت صحبت از تحریم حکومت میشود. تحریم تلفن، موبایل، اس ام اس و برق و هزار تا چیز دیگه. ولی من هنوز متوجه هدف این کارها نشدهام.
فرض کنید، سی و یکم تیر «جناب آقا» تشریف بیاورند و بگویند که من دیشب متوجه شدم که نه تنها شما خس و خاشاک نیستید دولت هم غیر قانونیست. خب، بعدش چه؟ ما مگر نمیخواهیم یک کشور بهتری داشته باشیم؟ مگر نمیخواهیم که دولتمان دولت بهتری باشد؟ به معنای واقعی خدمت گزار باشد؟ خب این دولت هم از همین ماها مردم است دیگه! همین من و شماها هستیم که پس فردا میرویم و وزیر و وکیل و قاضی میشویم.
صریح تر بگویم.
به نظر من، تا وقتی که ما خودمان اصلاح نشده باشیم، هیچ تغییری در این کشور رخ نخواهد داد.
فرض که دولت هم درست شد، فرض که دولت غیر قانونی کنار رفت و دولتی بهتر و مطابق خواست ما بر مسند قدرت نشست. تا وقتی که ما مثلاً، مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکنیم، باز هم همین ترافیک اعصاب خورد کن، هست. درست است که یکی از مهمترین دلایل این ترافیک، نبودن حمل و نقل عمومی درست و حسابی و بودن تعداد بسیار زیاد ماشین است، ولی اگر ما خودمان حق و حقوق خودمان را رعایت کنیم، این ترافیک، اعصاب خورد کن نخواهد بود. دیگر خیالت راحت است که یک مرتبه از منتهاالیه سمت راست خیابان کسی نیست که بخواهد در منتهاالیه سمت چپ، دور بزند!
آیا ما خودمان، حقوق همدیگه را رعایت میکنیم؟ صف نونوایی و آقا عجله دارم و ... دیگه قدیمی شده. بانک و ادارات دولتی هم تکراری. پارک کردن جلوی در خونههای دیگران چی؟ چند نفر هستند که زبالههایشان را تفکیک میکنند؟ چند نفر هستند که به ادارات دولتی میروند و میگویند که به خاطر فلان چیز (مادر مریض دارم، از شهرستان اومدم، ماشینم رو بد جایی پارک کردم، فلان کسک که الان هم زندان است پولم رو خورده و هزاران دلیل و توجیه و بهانهی دیگر) کار ما رو را بنداز؟!
گیرم که حکومت تغییر کرد، تا وقتی که ما خودمان تغییر نکنیم، چه مشکلی حل میشود؟
اگر به تمام کشورهایی که الان به موقعیت خوبی در هر زمینهای رسیده اند، نگاه کنیم، میبینیم که در یک مقطعی، تمام مردم کشورشان، دوشادوش دولتشان، دست به کار شدهاند. درواقع، از نظر من، خواست و تصمیم و عزم ملتشان بوده است که دولت را مجبور به خدمتگزاری کرده است.
نمیخواهم شعار دهم، ولی حقیقتیست. تا وقتی که مردمان اصلاح نگردند، حکومت اصلاح نمیشود.
هدف، هدف درستیست، ولی به نظر من راه رسیدن به این هدف، تحریم صدا و سیما و موبایل و برق و اینها نیست.
به جای اینها، بیاییم بگوییم که فلان روز، هیچ سبزی، چراغ قرمز را رد نمیکند. هیچ سبزی، زبالهی خشک و تر را با هم توی یک کیسه نمیکند.
از همه مهمتر، هیچ سبزی دروغ نمیگوید.
با یک «یاحسین» همّت کنیم و خودمان، خودمان را اصلاح.
فردا سیام تیر ماه هم قرار است که همگی اتوهایمان را به برق بزنیم، بلکه فشاری بر نیروگاههای ضعیف و قدیمی و در حال از کار افتادن شبکهی برقی کشور وارد شود تا این دولت غیر قانونی و حکومت طرفدار آن متوجه قدرت ما خسان و خاشاک بگردد.
من هم به مانند تمام سبز پوشان عالم، فردا اتوهایم را (آخه من سه تا اتو دارم، یکی از یکی درب و داغون تر!) به برق راس ساعت نه شب خواهم زد، ولی یک سوال: برای رسیدن به چه چیز باید این کار را انجام دهیم؟
کلی توی خیابونها و اینترنت صحبت از تحریم حکومت میشود. تحریم تلفن، موبایل، اس ام اس و برق و هزار تا چیز دیگه. ولی من هنوز متوجه هدف این کارها نشدهام.
فرض کنید، سی و یکم تیر «جناب آقا» تشریف بیاورند و بگویند که من دیشب متوجه شدم که نه تنها شما خس و خاشاک نیستید دولت هم غیر قانونیست. خب، بعدش چه؟ ما مگر نمیخواهیم یک کشور بهتری داشته باشیم؟ مگر نمیخواهیم که دولتمان دولت بهتری باشد؟ به معنای واقعی خدمت گزار باشد؟ خب این دولت هم از همین ماها مردم است دیگه! همین من و شماها هستیم که پس فردا میرویم و وزیر و وکیل و قاضی میشویم.
صریح تر بگویم.
به نظر من، تا وقتی که ما خودمان اصلاح نشده باشیم، هیچ تغییری در این کشور رخ نخواهد داد.
فرض که دولت هم درست شد، فرض که دولت غیر قانونی کنار رفت و دولتی بهتر و مطابق خواست ما بر مسند قدرت نشست. تا وقتی که ما مثلاً، مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکنیم، باز هم همین ترافیک اعصاب خورد کن، هست. درست است که یکی از مهمترین دلایل این ترافیک، نبودن حمل و نقل عمومی درست و حسابی و بودن تعداد بسیار زیاد ماشین است، ولی اگر ما خودمان حق و حقوق خودمان را رعایت کنیم، این ترافیک، اعصاب خورد کن نخواهد بود. دیگر خیالت راحت است که یک مرتبه از منتهاالیه سمت راست خیابان کسی نیست که بخواهد در منتهاالیه سمت چپ، دور بزند!
آیا ما خودمان، حقوق همدیگه را رعایت میکنیم؟ صف نونوایی و آقا عجله دارم و ... دیگه قدیمی شده. بانک و ادارات دولتی هم تکراری. پارک کردن جلوی در خونههای دیگران چی؟ چند نفر هستند که زبالههایشان را تفکیک میکنند؟ چند نفر هستند که به ادارات دولتی میروند و میگویند که به خاطر فلان چیز (مادر مریض دارم، از شهرستان اومدم، ماشینم رو بد جایی پارک کردم، فلان کسک که الان هم زندان است پولم رو خورده و هزاران دلیل و توجیه و بهانهی دیگر) کار ما رو را بنداز؟!
گیرم که حکومت تغییر کرد، تا وقتی که ما خودمان تغییر نکنیم، چه مشکلی حل میشود؟
اگر به تمام کشورهایی که الان به موقعیت خوبی در هر زمینهای رسیده اند، نگاه کنیم، میبینیم که در یک مقطعی، تمام مردم کشورشان، دوشادوش دولتشان، دست به کار شدهاند. درواقع، از نظر من، خواست و تصمیم و عزم ملتشان بوده است که دولت را مجبور به خدمتگزاری کرده است.
نمیخواهم شعار دهم، ولی حقیقتیست. تا وقتی که مردمان اصلاح نگردند، حکومت اصلاح نمیشود.
هدف، هدف درستیست، ولی به نظر من راه رسیدن به این هدف، تحریم صدا و سیما و موبایل و برق و اینها نیست.
به جای اینها، بیاییم بگوییم که فلان روز، هیچ سبزی، چراغ قرمز را رد نمیکند. هیچ سبزی، زبالهی خشک و تر را با هم توی یک کیسه نمیکند.
از همه مهمتر، هیچ سبزی دروغ نمیگوید.
با یک «یاحسین» همّت کنیم و خودمان، خودمان را اصلاح.
۱۳۸۸/۰۴/۲۷
مقبولیت مردم، مشروعیت حاکم
همیشه یکی از سوالاتم این بوده است که چه اتفاقی میافتد که وقتی امام زمان ظهور میکنند، اولین عملشان، گردن زدن عالمان دین است؟
خب، قدر مسلّم این است که ایشان، از دین خارج شدهاند. یعنی اینکه دستورات دینی را یا اجرا نمیکردند یا به غلط اجرا میکردند. ولی چون عالم دین بودهاند و به قول سعدی -علیه الرحمه- گناهشان ناخوبتر، مستحق گردن زدن شدهاند.
ابهامم همیشه این بود که چه کاری و چه خروج از دینی باعث چنین مجازاتی میشد.
دیروز، آقای رفسنجانی در پرشکوهترین نمازجمعهی تهران در این سالها، نکتهی ظریفی را بیان کرد. مقبولیت مردم، شرط اول حکمرانیست.
حالا دیگر، راحتتر با قضیهی گردن زدن علمای دین کنار میآیم. اینانی که بر خلاف شریعت، خود را با زور حاکم مردم میدانند، چیزی کمتر از یزید نیستند و از دین خارج شدهاند و البته مستحق کشته شدن.
خب، قدر مسلّم این است که ایشان، از دین خارج شدهاند. یعنی اینکه دستورات دینی را یا اجرا نمیکردند یا به غلط اجرا میکردند. ولی چون عالم دین بودهاند و به قول سعدی -علیه الرحمه- گناهشان ناخوبتر، مستحق گردن زدن شدهاند.
ابهامم همیشه این بود که چه کاری و چه خروج از دینی باعث چنین مجازاتی میشد.
دیروز، آقای رفسنجانی در پرشکوهترین نمازجمعهی تهران در این سالها، نکتهی ظریفی را بیان کرد. مقبولیت مردم، شرط اول حکمرانیست.
حالا دیگر، راحتتر با قضیهی گردن زدن علمای دین کنار میآیم. اینانی که بر خلاف شریعت، خود را با زور حاکم مردم میدانند، چیزی کمتر از یزید نیستند و از دین خارج شدهاند و البته مستحق کشته شدن.
۱۳۸۸/۰۴/۱۴
سوار بر موج
من تا وقتی که این روزها سازگارا را ندیده بودم، خوب معنی سوار موج شدن را نمیفهمیدم. ولی حالا فهمیدم.
این آقا به زندان افتاد، اعتصاب غذا کرد و انگار ما تا آخر عمر باید جلویش زانو بزنیم و تقاص پس بدیم.
ایشان آدم بدی نیست ولی چه میفهمد از درد مادران ما که بچههایشان از خانه بیرون میروند؟ چطوری این را حس می کند؟
بچهاش رفته و جلوی رویش دیده یک نفر تیر خورده؟
نه اصلاً بینید، این آقا سال 57 با آقای خمینی وارد ایران شد. پس توی چند ماهی که مردم از جون خودشون مایه میگذاشتند در ساحل امن شیطان بزرگ بود.
ازش بپرسید کدامیک از فامیل نزدیکش شهید شده؟ خواهر و مادر و خاله و از این قبیلش توی بهشت زهرا سر قبر جوانشان توی خاک غلت زدهاند؟ یا چشم به راه مفقود الاثرشان آرزوی دیدنش را به گور بردهاند؟ با هر صدای زنگی دلشان تپیده مبادا خبر جوانم از جبههها آمده باشد؟
حالا هم که این همه وحشت و خونریزی توی شهره، ایشان میخواهد ما فلان کار و بهمان کار را بکنیم تا دوباره سوار موج نزول اجلال کنند.
سازگارا هر وقت میبیند مردم یک کاری میخواهند بکنند، سوار موج میشود و به نام خودش ثبت می کند: نماز نروید. بعد که میبیند کسی گوشش بدهکار نیست میگوید بروید. میگوید میخواهیم از آمریکا برای شما اینترنت پر سرعت بدون فیلتر بفرستیم. جالب است که این حرف را توی اینترنت میزند که بهش بخندند.
حالا میگوید به رفراندوم رای ندهید. برو آقا. این مملکت توی این صد و اندی سال هر وقت تغییر اساسی کرده بدتر شده. البته نه برای حکام و قدرتمندان، برای مردم. مردم کشته دادند، توی زندان رفتند و خانوادهها لال و عزادار شدند.
نه آقا جان، ما همین قانون اساسیمان را درست اجرا کنیم، همین شورای نگهبان درست و در چارچوب وظائفش کار کند، به خصوص مردم حق عزل داشته باشند، برایمان بس است. مبادا روی موج بلند شی بیایی.
این آقا به زندان افتاد، اعتصاب غذا کرد و انگار ما تا آخر عمر باید جلویش زانو بزنیم و تقاص پس بدیم.
ایشان آدم بدی نیست ولی چه میفهمد از درد مادران ما که بچههایشان از خانه بیرون میروند؟ چطوری این را حس می کند؟
بچهاش رفته و جلوی رویش دیده یک نفر تیر خورده؟
نه اصلاً بینید، این آقا سال 57 با آقای خمینی وارد ایران شد. پس توی چند ماهی که مردم از جون خودشون مایه میگذاشتند در ساحل امن شیطان بزرگ بود.
ازش بپرسید کدامیک از فامیل نزدیکش شهید شده؟ خواهر و مادر و خاله و از این قبیلش توی بهشت زهرا سر قبر جوانشان توی خاک غلت زدهاند؟ یا چشم به راه مفقود الاثرشان آرزوی دیدنش را به گور بردهاند؟ با هر صدای زنگی دلشان تپیده مبادا خبر جوانم از جبههها آمده باشد؟
حالا هم که این همه وحشت و خونریزی توی شهره، ایشان میخواهد ما فلان کار و بهمان کار را بکنیم تا دوباره سوار موج نزول اجلال کنند.
سازگارا هر وقت میبیند مردم یک کاری میخواهند بکنند، سوار موج میشود و به نام خودش ثبت می کند: نماز نروید. بعد که میبیند کسی گوشش بدهکار نیست میگوید بروید. میگوید میخواهیم از آمریکا برای شما اینترنت پر سرعت بدون فیلتر بفرستیم. جالب است که این حرف را توی اینترنت میزند که بهش بخندند.
حالا میگوید به رفراندوم رای ندهید. برو آقا. این مملکت توی این صد و اندی سال هر وقت تغییر اساسی کرده بدتر شده. البته نه برای حکام و قدرتمندان، برای مردم. مردم کشته دادند، توی زندان رفتند و خانوادهها لال و عزادار شدند.
نه آقا جان، ما همین قانون اساسیمان را درست اجرا کنیم، همین شورای نگهبان درست و در چارچوب وظائفش کار کند، به خصوص مردم حق عزل داشته باشند، برایمان بس است. مبادا روی موج بلند شی بیایی.
۱۳۸۸/۰۴/۱۰
العاقل یکفیه الاشاره
شراب بی غش و ساقیّ ِ خوش، دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندش نرهند.
غلام همّت ِ دُردی کِشان ِ یکرنگم
نه آن گروه که اَزْرَق لباس و دلْ سیهاند.
جفا، نه شیوهی درویشیست و راهروی
بیار باده که این سالکان، نه مرد رهند!
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کله اند.
بهوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن ِ طاعت، به نیم جو ننهند.
جناب عشق بلند است، همّتی حافظ!
که عاشقان، ره دون همّتان به خود ندهند.
که زیرکان جهان از کمندش نرهند.
غلام همّت ِ دُردی کِشان ِ یکرنگم
نه آن گروه که اَزْرَق لباس و دلْ سیهاند.
جفا، نه شیوهی درویشیست و راهروی
بیار باده که این سالکان، نه مرد رهند!
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کله اند.
بهوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن ِ طاعت، به نیم جو ننهند.
جناب عشق بلند است، همّتی حافظ!
که عاشقان، ره دون همّتان به خود ندهند.
اشتراک در:
پستها (Atom)